و منهم: سرور دلها، و نور سرها، عمرو بن عثمان المکی، رضی الله عنه


از کبرا و سادات اهل طریقت بود. وی را تصانیف مشهور است اندر حقایق این علم و نسبت ارادت خود به جنید کردی، از بعد آن که ابوسعید خراز را دیده بود و با نباجی صحبت کرده بود و اندر اصول، امام وقت بود.

از وی می آید که گفت: «لایقع علی کیْفیة الوجْد عبارة، لأنه سر الله عند المومنین.» عبارت بر کیفیت وجد دوستان نیفتد؛ از آن چه آن سر حق است به نزدیک مومنان و هرچه عبارت بنده اندر آن تصرف تواند کرد آن سر حق نباشد؛ از آن چه کلیت تکلف بنده از اسرار ربانی منقطع است.


و گویند چون عمرو به اصفهان آمد، حدثی به صحبت وی پیوست و پدر مانع وی بود از صحبت عمرو؛ تا بیمار شد و مدتی برآمد. روزی شیخ برخاست و با جماعتی فقرا به عیادت وی شد. حدث به شیخ اشارت کرد تا قوال را بگوید تا بیتی برخواند. عمرو قوال را گفت: برخوان:

مالی مرضْت فلمْ یعدْنی عائد
منْکمْ ویمْرض عبْدکم فأعود
بیمار چون بشنید برخاست و بنشست و لهب و سلطان بیماری وی کمتر شد. گفت: زدْنی:
وأشد منْ مرضی علی صدودکم
و صدود عبْدکم علی شدید
بیمار برخاست و نالانی از او کم شد، و پدر وی را به صحبت عمرو مسلم گردانید و آن اندیشه که می بودش اندر دل، از آن توبه کرد. وآن حدث یکی از بزرگان طریقت شد. و هوأعلم.